گاهی

که دلم سر ریز میشود مینویسم

گاهی

که دلم سر ریز میشود مینویسم

برجسته ها

ادم های هستند که محو نشدند توی روزمرگی...انهایی که هنوز به کار هایشان فکر میکنند،،،

من با چند تا بیشتر از انها روبرو نشدم ...کمتر از انگشتان یک دست ولی روبرو شدن با هر کدامشان یک عالمه است..یک عالمه بودن،یک عالمه فکر.....و هیچکدامشان هم سر سوزنی به دیگری شبیه نبود ، یعنی اصلا هیچ وقت ادم های برجسته شبیه هم نمی شوند ، هیچ چیزشان ، و این تنها نقطه مشترک بین انهاست!

یکی بی ادب است و عمیق،یکی با اندازه ی زندگی کودکی پر از تخیل است ، یکی پر از کتاب و ساکت .....

من اما شبیه همه شان هستم!..خدا میداند که برجسته ام یا انقدر محو شدم که از ان ور برجسته شدم! شاید یک ادم فرو رفته هستم،،،،

توی یک کتاب خواندم :

او نقشش در زندگی این بود که ادم مهمی نباشد...نگهبان کنار دروازه...این سرنوشتش بود...

نقل به مضمون بود!

میشود نوشت

آدم سر ریز که میشود مینویسد...

یعنی معمولا آنها که مینویسند سرریز شده اند وگرنه اگر از روی شکم سیر و بیکاری،  ادم بنویسد ...نوشته ها چنگی به دل نمیزند.

خوب من هم سرریز میشوم...سرریز که میشوم دنیا و اتاق و خانه رو پر میکنم از غصه..یا شادی..،یا درد...اما دیدم بالاخره لازم است که این هایی که سریز شده اند را جمع کنم چون ارزشمندند .. و دوست داشتنی...